موج نمایش

موج نمایش

موج نمایش

موج نمایش

نمایش و نمایشنامه نویسی

پائولو ادوواردو کاروالهو - مایلم مقاله خود را اعتراف گونه آغاز کنم، درست مثل یک کاراکتر تئاتر که از مخاطب خود طلب بخشش می کند. چند روز قبل پس از فرستادن خلاصه ای از رئوس برنامه ای برای یک کنگره هنری سرانجام توانستم خود را متقاعد کنم که که دست بقلم شده و چند خطی را درباره این طرح پیشنهادی جاه طلبانه خود بنویسم. البته قبل از شروع مایلم که از دوستان کره ای خود بخاطر زحماتشان تشکر کنم. طبق این طرح که توسط خود من پیشنهاد و در دفترچه راهنمای برنامه های جلسات کنگره نیز به چاپ رسیده است قرار بر این بوده که من به موضوع مهم و بحث انگیز تئاتر جدید و نقد وضعیت تئاتر پرتقال بپردازم.اما حال که به موضوع فکر می کنم...

پائولو ادوواردو کاروالهو - مایلم مقاله خود را اعتراف گونه آغاز کنم، درست مثل یک کاراکتر تئاتر که از مخاطب خود طلب بخشش می کند. چند روز قبل پس از فرستادن خلاصه ای از رئوس برنامه ای برای یک کنگره هنری سرانجام توانستم خود را متقاعد کنم که که دست بقلم شده و چند خطی را درباره این طرح پیشنهادی جاه طلبانه خود بنویسم. البته قبل از شروع مایلم که از دوستان کره ای خود بخاطر زحماتشان تشکر کنم. طبق این طرح که توسط خود من پیشنهاد و در دفترچه راهنمای برنامه های جلسات کنگره نیز به چاپ رسیده است قرار بر این بوده که من به موضوع مهم و بحث انگیز تئاتر جدید و نقد وضعیت تئاتر پرتقال بپردازم.اما حال که به موضوع فکر می کنم پی می برم که دارای وقت کافی برای تجزیه و تحلیل آن نبوده و از آنجایی که ابدا تمایلی به نگاه سطحی و نوشتارهای بی مایه ندارم باید اعتراف کنم که در انتخاب تیتر و موضوع کمی شتاب زده عمل شده و در اینجاست که می بایست تقاضای بخشش خود را مطرح کنم. حال می خواهم که من باب مساله نقد در پرتقال و مطالب مرتبط با آن که موضوع طرح من در این کنگره بود مسائلی را مطرح کنم. در اوایل سال 2003 گروهی از منتقدان تئاتر، روزنامه نگاران و استادان دانشگاه طرحی را برای احیای انجمن منتقدان تئاتر پرتقال –که کار خود را از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی با هدف ارتقای فرهنگ تئاتر آغاز کرده اند- و در سالهای اخیر دچار رخوت و کم کاری شده اند را ارائه دادند.اولین طرح پیشنهادی تغییر نام این انجمن بود که مباحث بسیاری نیز پیرامون آن شکل گرفت. برخی تمایل به حفظ نام آن و برخی دیگر مایل به تعویض نام قدیمی به اسمی جدید بودند که بتواند حوزه های بیشتری را تحت پوشش خود داشته باشد. مثلا انجمن منتقدان هنرهای نمایشی. سرانجام پس از یک رای گیری جنجالی، اکثریت اعضا من جمله بنده رای به حفظ نام انجمن داده با اعتقاد بر اینکه تئاتر خود به تنهایی چکیده ای از تمام هنرها بوده و دارای این قابلیت است که به همه آنها بپردازد. با این وجود باید معترف بود که طبقه بندی انواع هنر امری است که دارای اهمیت فزاینده مختص به خود بوده و هر رشته و سبکی باید در جایگاه خود تجزیه و تحلیل شود. همچنین ذکر نکته دیگری در خصوص فرهنگ و موقعیت جغرافیایی پرتقال و تاثیر آن بر تئاتر در این جا ضروری است. 


اولا باید به این نکته توجه داشت که پرتقال نیز مثل تمام کشورهای دیگر ملزوما از مرزهای جغرافیایی قاره خود تاثیر نمی پذیرد. این دقیقا بدین معنا است که اروپا به معنای واقعی کلمه نقش موثر در فرهنگ و هنر این کشور نداشته است. علاوه بر آن پرتقال به مدت 48 سال تحت سیطره حکومتی سوکو بگر بوده که این کشور را از تغییرات عمده ای که پس از جنگ جهانی در تمام عرصه ها رخ داد، دور نگاه داشت.و این روند تا سال 1974 ادامه یافت. بنابراین در طول این دوره زمانی پرتقال با نوعی عقب ماندگی فرهنگی دست و پنجه نرم کرد. در این اثنا تئاتر که هنری گروهی است بیشترین صدمه را از مکانیزم های کنترل کننده مثل سانسور متحمل شد. به طور مثال تمام نمایشات برشت یا شان او کیسی کاملا از صحنه تئاتر این کشور تا سال 1974 حذف شده بودند. ظرف 32 سال گذشته تئاتر پرتقال تغییرات زیادی را پذیرفته که این خود باعث تغییر تعریف کهنه و مدرنیسم در حیطه تئاتر به صورت ممتد شده است. بدین معنا که مفهومی که امروز به عنوان مدرن و نو شناخته می شود در آینده ممکن است منسوخ و کهنه شود! البته این اشتیاق فزاینده برای تغییر سریع و نوگرایی لجام گسیخته در اکثر جوامعی که دراز مدت تحت فشار بوده اند امری طبیعی تلقی می شود. تئاتر پرتقال در طول این 32 سال راه درازی را پیموده و در حال حاضر جایگاه هنری خود را در سطح جهانی بازیافته است. البته این تنوع و پیشرفت فقط در حوزه هنری نبوده بلکه تمام حیطه های فرهنگی را در بر گرفته است. اجازه دهید که قدری عمیق تر و با افق دید وسیع تری به موضوع بنگریم. از نظر من می توان فاکتورهایی را که باعث تغییرات گسترده در حوزه هنرهای نمایشی و بالاخص تئاتر شده است را به سه گروه محدود کنیم: 

فاکتور اول- وابسته به تعالی فهم رشته های مختلف در تئاتر است و دومی تکامل تدریجی رابطه بین متن نمایش و صحنه نمایش. فاکتور آخر که وابسته به موضوع قبلی می باشد چگونگی برخورد با مفهوم و معنی تئاتر می باشد. از نظر دست اندرکاران تئاتر سه گروه ذکر شده حاصل نگرشهای نقادانه و تجزیه و تحلیل تئاتر بوده و رابطه تنگاتنگی با درک و قضاوت ما از تئاتر دارد. از نظر من باید به روابط بین این سه فاکتور با دقت هرچه بیشتری نگاه شود تا بتوان متوجه اثر پیچیده ای که این سه بر هم دارند، شد. 

در اینجا مایلم که نیم نگاهی به کتاب هانس نیز لهمن به نام تئاتر پست دراماتیک بیندازم که برای اولین بار در سال 1996 به چاپ رسید و پس از آن به زبانهای فرانسه و انگلیسی ترجمه شد. این کتاب را شاید بتوان تاثیرگذارترین اثر برای ترویج اصطلاح پست دراماتیک دانست که برای اولین بار توسط ریچارد ذ چمنر در سال 1988 پیشنهاد شد. اگرچه روشهای مختلف و متعدد برای توصیف و طبقه بندی سبکهای مختلف تئاتر از دهه 1960 به کار رفته است، اما به نظر می رسد که ذچنر بیشتر بر تجربه ظاهری بازیگر بر روی صحنه تاکید می کند نه بر پیشرفت بصیرت باطنی وی و این درست برخلاف چیزیست که اکثر تئوریسین های تئاتر و منتقدان از دهه 80 بر آن تکیه کرده اند. منتقد و درام نویس فرانسوی برنارد درت در مقاله ای شایسته تقدیر اصرار بر تکیه و تمرکز زیاد بر آنچه در صحنه می گذرد دارد که این نوع نگرش اصل و نصبش به نظریه پردازان مدرنی مثل ادوارد گوردون کرگ و آنتونین آرتور بر می گردد که دیدگاهشان رهایی تئاتر و صحنه از متن پیش نویس شده بود. در دهه دوم قرن بیستم کرگ جزو پیشگامان نهضتی بود که بنای ناسازگاری با کارگردانان تئاتر را داشته که اصرار بر کنترل هرچه بیشتر بازیگر بر روی صحنه را دارند. تئوریسین فرانسوی پاتریس پیوسیس در کتابی که در سال 1996 منتشر کرد تفاوت های بنیادین این دو نگرش متضاد را آشکار کرده و خواستار راهکاری برای ایجاد توازن بین این دو دیدگاه گشته است. وی در قسمتی از کتاب خود می گوید: نمی توان برای صحنه فرمول از بیش تعیین شده ای تعیین نمود که بازیگر آن را کلمه به کلمه دنبال کند، حتر در برخی مواقع المانهای دیگری مثل نورپردازی، تبیدهه گویی و انواع هنرهای بصری دخیل در صحنه باعث می شوند که حال و هوای آن تغییر کند. (پیوس، 1996، ص 189). از دهه 60 موج تازه ای از افکار نو در حیطه هنرهای نمایشی تصور ما از اینکه تئاتر چیست را به چالش کشیده اند و این موج اصرار بر کشف روشهای جدیدی برای استفاده از ابزارها و اشیا برای احساس بیان وپیام داشته و به نوعی خود را وامدار پست مدرنیسم می داند. همچنین این واقعیت را نیز نباید فراموش کرد که تئاتر در مفهوم سنتی و آکادمیک خود غالبا میلی به ادغام شدن با انواع دیگر هر نداشته و درست در جهت مخالف هنرهای تجسمی گام برداشته است که این خود زنگ خطری است بر محافظه کاری آن. در این جا بد نیست اشاره ای به میراث ماندگاری که از برشت و بکت دو غول تئاتر قرن بیستمی بر ایمان مانده است بکنم. تاثیری که این دو بر ما گذاشتند به بخاطر نمایشنامه های آنها بکله بخاطر سبک و سیاقی بود که بر روی صحنه بکار بسته و المنانهای مختلف آن را به چالش می کشیدند. شاید بتوان کل موضوع را به زبان ساده تری بیان کرد بدین معنا که فی الواقع موتور محرکه هنر غربی فقط در قرن بیستم ابراز مسایل جدید نبوده بکله دغدغه اصلی آن چگونگی ابراز افکار و ایده ها به سبک و طرق مختلف بود است. در این جا سوال اصلی که مطرح می شود این است که ما به عنوان منتقد چه نقشی را در عرصه هنری که دائما در حال تبدیل و تغییر بوده بازی می کنیم و چگونه می توانیم رسالت خود را به انجام برسانیم. برخی از منتقدان اثر هنری را فقط از منظر جنبه فلسفی آن نقد کرده و قادر به درک لطافت هنر نیستند. به این گونه افراد پیشنهاد می شود که کمی نیز با فلسفه زیبایی شناسی در هنر آشنا شوند. در انتقاد تنها یک امر بر حق وصحیح است و آن تاثیری است که اثر هنری بر منتقد می گذارد و بس. البته من شخصا خود کمی به این پیشنهاد به گمان هستم. زیرا در تمام شرایط ممکن است پاسخگوی یاز نباشد. فعال بودن در فرهنگ به فعالیت در حوزه های تئوریکی و عملی آن بتگی دارد و تعهد همه جانبه یک منتقد را می طلبد. در این جا باید با اشاره ای نیز به گفته جوزته فرال داشته باشد که منتقد را کسی می داند که که رابط بین زیباشناسی و هنر باشد. بنابراین با توجه به تغییر هنجارها، عدم ثبات و به همریختگی ساختار هنر نمایش چطور می توان از یک منتقد انتظار داشت که آن را نقد و طبقه بندی کند بصوریت که تمام اصول شناخته شده نقد در آن رعایت شود! مطمئنا جواب صریحی برای این سوال نمی توان مطرح کرد چون در عصر پست دراماتیک همه چیز در حال تغییر و تبدیل سریع است و حوزه نقد نیز به همین نسبت دچار تلاطم شده است. برخی جواب این سوال را در خود هنر نمایش و فن درام نویسی جستجو می کنند. البته نه آن هنر درام نویسی که توسط گاتهلد لسینگ فیلسوف و نمایشنامه نویس آلمانی پایه گذاری شد، بلکه از گونه ای سخن می گویم که توسط ایمونستس نکرو سوس، رومئو کستلوسی و جان فیبر خلق و توسعه داده شده است؛ هنری که با انواع دیگر عناصر در ارتباط تنگانگ بوده و دارای قابلیت تولید مفهوم و معنا می باشد. یک اثر هنری نمایشی در هر حالتی باید بتواند مفهوم را منتقل کند خواه حاصل کار یکنفر باشد، خواه بر اساس نظرات دسته جمعی چند نفر نوشته شده باشد این وظیفه حساس نمایش است که پیام خود را به مخاطب برساند آنهم با استفاده از هرگونه تکنیک و ظرافتی که ممکن است . 

نکته دیگری که ممکن است در ابتدا مهمل به نظر برسد این است که خود هنر نمایش نیاز بدان دارد که حالتی نمایشی تر پید اکند. ساختار، بررسی، فن بیان و نوع پیام رسانی به کار گرفته شده در نمایش به ظرافت بیشتری نیاز دارد تا بتواند استعدادهای نهان خود در صحنه را آشکار کند. 

یکی از بهترین کارگردان های پرتقالی تئاتر که پس از انقلاب سال 1974 ظهور پیدا کرد ریکاردو پینر است که به عنوان یکی از استوارترین پایه های تئاتر در بین همنسلان خود محسوب می شود و البته جز کسانی است که با نمایش از پیش نوشته شده و هدایت شده توسط کارگردان بر روی صحنه بسیار ناسازگار است وی در سال 88 اثر نمایشی عالی را به نام فاست، فرناندو و فرگمنتس به صحنه تئاتر اراده داد. این اثر شعرگونه یکی از بهترین نمونه هایی است که نشان می دهد چگونه می توان در صحنه خلاقانه حرکت کرد و خود را در قید و بند متن مکتوب اثر محصور نکرد. وی اخیرا نمایشی را با الهام از شکسپیر به نام یک هملت دیگر به صحنه تئاتر عرضه کرده که در آن از ویدئو پروژکتوری برای خلق محیطی نو بهره گرفته است. همزمان با این اثر نمایش دیگری از کائوسولیترو به نام سگ تنها به کارگردانی نوفاکارینهاس بر روی صحنه رفت که برگرفته از یکی از کارهای نقاش معروف مکزیکی فریدا بود که نمادی از نمایش های سنتی می باشد. نمایش دیگری که متمایل به دگرگونی ارزشها و هنجارهای تئاتر است مخمصه نام دارد که بر اساس داستان نوئل کواردز به نام زندگی شخصی نوشته شده که توانسته با قدرت هرچه بیشتر فرمولها، معاهدات نانوشته هنری و هنجارهای هنری موجود را به چالش بکشند. از طرف دیگر پدیده ای جدید در صحنه تئاتر پرتقال در حال شکل گیری و ظهور است و آن ترکیب خیمه شب بازی با تئاتر سنتی است که توسط شرکت هنری نوپایی به نام کرکلاندو در حال انجام است. در آخرین اثر هنری این شرکت کندن زمین که الهام گرفته از زندگی کارگران معدن است سعی شده حتی المقدور از کلمات برای رساندن مفهوم استفاده شود. ردریگو نونا کستا نوع جدید از نمایش را باب کرده است و نام نمایش خود را من در حال آمدن به خانه شما هستم، گذارده است. همانطور که از اسمش پیداست نونا تئاتر را به صحنه خصوصی زندگی افراد برده است و مخاطب آماتور خود را درگیر نمایشی می کند که فی الواقع از هیچ کدام از استاندارهای موجود نمایش پیروی نکرده است و سبکی نو محسوب می شود. سبکی که در آن مخاطب انتظار مواجهه با یک صحنه نمایش در منزل یا خیابان را نداشته و دچار واکنشی غیر قابل پیش بینی می شود. این تجربه جدیدی است برای مخاطبان تئاتر و باید امیدوار باشیم که همه از آن با آغوشی باز استقبال کنند نه با تنگ نظری. 


ا
ین مقاله در تاریخ 22-24 اکتبر در سئول، کره جنوبی در کنگره گرامیداشت پنجاهمین سالگرد انجمن بین المللی منتقدان تئاتر ارائه شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد