موج نمایش

موج نمایش

موج نمایش

موج نمایش

نقد تئاتر در بریتانیا

بررسی مشخصات و ویژگی های نقد تئاتر در انگلستان و بررسی آن با مدل آمریکایی آن و تحلیل و بررسی نقد تئاتر در مطبوعات، روزنامه و هفتنه نامه های بریتانیا بیانگر تفاوت نقد انگلیسی با نقد آمریکایی می باشد. گرچه این تفاوت ها فاحش نمی باشند و حتی همانندی هایی بین این دو نیز دیده می شود. در هر دو حالت نقد تئاتر بیشتر حالتی برگرفته از احساسات نویسنده است و هدف اصلی آن غالبا معرفی تئاتر و انواع آن به خواننده است تا ارائه یک نقد قوی. 

مورد دیگری که جلب توجه می کند تاثیرپذیری منتقد از جریانهای سیاسی و اجتماعی می باشد 
این عمدتا بخاطر این است که وی تلاش دارد تا دیدگاه های خود را با استانداردهای امروزی منطبق سازد تا شاید از این راه بتواند ایده خود را بهتر به مخاطب بفهماند...

بررسی مشخصات و ویژگی های نقد تئاتر در انگلستان و بررسی آن با مدل آمریکایی آن و تحلیل و بررسی نقد تئاتر در مطبوعات، روزنامه و هفتنه نامه های بریتانیا بیانگر تفاوت نقد انگلیسی با نقد آمریکایی می باشد. گرچه این تفاوت ها فاحش نمی باشند و حتی همانندی هایی بین این دو نیز دیده می شود. در هر دو حالت نقد تئاتر بیشتر حالتی برگرفته از احساسات نویسنده است و هدف اصلی آن غالبا معرفی تئاتر و انواع آن به خواننده است تا ارائه یک نقد قوی. 

مورد دیگری که جلب توجه می کند تاثیرپذیری منتقد از جریانهای سیاسی و اجتماعی می باشد 
این عمدتا بخاطر این است که وی تلاش دارد تا دیدگاه های خود را با استانداردهای امروزی منطبق سازد تا شاید از این راه بتواند ایده خود را بهتر به مخاطب بفهماند. 
با تمام این اوصاف فاکتوری که باعث تفاوت مختصر در نقدهای آمریکایی و انگلیسی می شود 
تفاوت های موجود بین سبکهای تئاتر بریتانیا و آمریکا است که خود ریشه در تضادهای فرهنگی دو ملت دارد. پاول آلن مجری سابق بی بی سی و منتقد رادیویی تئاتر را به احساس آنی تشبیه می کند که تمام وجود مخاطب را یکباره تحت تاثیر قرار می دهد و نقد را ابزاری برای توصیف این حس می داند. جان گراس منتقد ساندی تلگراف یکی از استعدادهای منتقد را زنده کردن دوباره تصویر نمایش در ذهن مخاطب و به نقد کشیدن آن می داند. تمامی منتقدان انگلیسی در بکاربردن کلمه توصیف به هنگام صحبت کردن درباره نقد تئاتر متفق القول هستند. در نقد به سبک انگلیسی توصیف شرایط نقش اصلی در ایفا می کند. از طرف دیگر منتقدان و دست اندرکاران تئاتر در ایالات متحده بیشتر به توصیف لحظات طلایی صحنه نمایش بسنده می کنند و از توضیح کلی یا جزئی آن اجتناب می ورزند. نکته جالب این حاست که در انگلستان یکی از مهارتهای لازم برای منتقد توانایی توصیف صحنه ها و جزییات نمایش است، امری که در تقابل با نسخه آمریکایی آن است. در واقع همکاران آمریکایی فقط به نکات مهمی که برای مخاطب جالب به نظر برسد تکیه می کنند و حتی در برخی موارد اصل مطلب نیز نادیده گرفته می شود. 
در جایگاه قیاس این دو؛ در ابتدا به نظر می رسد که دو گروه منتقد از دو سبک مختلف نقد استفاده می کنند اما در واقع این نشانگر طرز نگرش متفاوت دو سرزمین و ملت می باشد که خود را در حالات و گونه های مختلف نقد نشان می دهد. البته هردوی انگلیسی ها و آمریکایی ها بر روی یک نکته تاکید دارند و آن رسالت اصلی نقد یعنی تحت تاثیر قرار دادن مخاطب است 
گرچه نقد به سبک آمریکای شمالی کمتر خود را به قید وبندهای موجود وابسته می داند برخلاف نوع انگلیسی آن که تابع اکثر قواعد موجود است. پاول آلن معتقد است که نقد انگلیسی نیز همانند نوع بازیگری آن است و به تصویر کشیدن واقعیت را رسالت اولیه خود می داند. در توصیف نقد انگلیسی با نکته دیگری مواجه می شویم که فی الواقع وجه تمایز آن محسوب می شود و آن کوشش منتفد برای انتقال حس خود و حال و هوای تئاتر در قالب نقد می باشد. شاید این همه 
سعی و تلاش برای ارائه تصویری واقعی از نمایش در نقد را بتوان به فرهنگ عملگرای 
انگلیسی ها نسبت داد که طالب کمال گرایی د رتمام حوزه ها هستند. مخاطب انگلیسی تئاتر نه عامی است و نه سطحی نگر. تمام اشتباهات پیش آمده را در نظر می گیرد و تنها در صورت برآورده شدن انتظاراتش نقد منتقد را می خواند. سبک توصیفی نقد انگلیسی در این حوزه به کمک منتقد آمد تا مخاطب سختگیر خود را راضی نگاه دارد. در واقع یکی از مشخصات اصلی نقد انگلیسی مهارت بسیار منتقدان در به تصویر کشیدن احساسات به صورت واقع گرایانه برای خوانندگان است. گرچه انواع نقد ممکن است از لحاظ ظاهری با یکدیگر تفاوت داشته باشند؛ نتیجه نهایی کار یکی است و نمی توان تنها بخاطر این دلیل که منتقد انگلیسی کمتر احساسات خود را در نقدش دخالت می دهد و عملگراتر است او را بصورت بنیادین با همتای آمریکاییش متفاوت دانست. در بریتانیا نیز مثل ایالات متحده نقد تئاتر غالبا بصورت روزانه یا هفتگی در رسانه های دسته جمعی چاپ شده و و مخاطبین اولیه آن نه خوانندگان حرفه ای هنر تئاتر بلکه مردم عامی هستند. همان طور که نیکلاس کنت مدیر تئاتر ایسایکل در لندن می گوید منتقد خوب باید بتواند شور و هیجان را در مخاطبانی که کمترین تماس با دنیای تئاتر دارند را برانگیزاند و این حس را به مخاطب انتقال دهد که بتواند تئاتر را با تمام وجود خود لمس کند. برای رسیدن به این هدف منتقد از هر ملیت و فرهنگی باید با تکنیک و اصول جذب مخاطب آشنا بوده و دارای روابط عمومی مناسب و شایسته برای این نوع شغل خاص باشد. از طرف دیگر توجه به این نکته نیز خالی از لطف نمی باشد که روش برقراری ارتباط یک منتقد انگلیسی با خوانندگان با روش ارتباط یک منتقد آمریکای شمالی متفاوت است. دلیل اصلی آن را شاید بتوان تفاوت بین دو گروه خواننده دانست که دارای تفاوت های فرهنگی و محلی زیادی با یکدیگر می باشند. گرچه هر دو به زبان انگلیسی تکلم می کنند. خواننده بریتانیایی به المان های بسیاری در نقد توجه نشان می دهد که یکی از آنها نوع نگارش آن می باشد. خواننده کمال گرای انگلیسی فقط به دنبال سرگرم شدن نیست بلکه به تمام جوانب و حواشی تئاتر اهمیت می دهد تا آنجا که شاید بتوان تئاتر را در انگلستان یک مشغولیت عمومی دانست که اکثریت قریب به اتفاق عامه مردم از آن استقبال می کنند. این خود مهیا کننده محیطی است که تئاتر در آن نشو و نما نموده است و بین مخاطب و منتقد یک رابطه دائمی برقرار می سازد. اولین نتیجه برجسته این امر در اینجاست که منتقد بریتانیایی نباید برای جذب مخاطب تلاش زیادی کند از آنجایی که جامعه پذیرا و حامی تئاتر است. در آمریکا منتقد باید از تمام شیوه های نگارش مقبول استفاده کند و مهتر آنکه منتقد دائما در حال اثبات خود است! 
در کشور انگلستان نقد جایگاه واقعی خود را پیدا کرده و نیازی به استفاده یا حتی در برخی موارد سو استفاده از روشهای موجود برای جذب خواننده ندارد. این خود برای منتقد انگلیسی آسودگی خیال می آورد و از فشار موجود بر روی وی می کاهد. منتقد انگلیسی نیازی به ارائه 
توضیحات اضافه و ملال آوری که مناسب خوانندگان آماتور است ندارد زیرا اکثریت قریب به 
اتفاق مخاطبان وی خود به نوعی در حوزه نمایش صاحب نظر شده اند. نوع نگارش اینان حتی با همسایگان اروپاییشان متفاوت بوده و غالبا عاری از کلمات سنگین و غیرقابل فهم برای مخاطب عادی می باشد اگرچه این بدین معنا نیست که منتقد انگلیسی دارای تسلط یا سواد کافی در این حوزه نباشد و هیچ کدام از عوامل ذکر شده از جذابیت نقد انگلیسی نمی کاهند. 
نیک کورتیس منتقد مشهور اونینگ استاندارد بر این باور است که برخی از مخاطبان عام به کیفیت کار و محصول فکری منتقد اهمیت چندانی نمی دهند و هدف اولیه آنان از خواندن ستون نقد روزنامه ها یا مجلات سرگرم شدن و گذراندن وقت می باشد البته از نوع فرهنگی آن. به گفته وی اکثر منتقدان این طور احساس می کنند که باید با جریان و خواسته روز حرکت نموده و بیشتر بر سرگرم کردن خوانندگان می پردازد تا به اصل مطلب. از این روست که چارلز اسپسنسر از قلم زنان دیلی تللگراف عملکرد و وظیفه اصلی یک منتقد حرفه ای را سرگرم نمودن خریداران مجله و روزنامه می داند. جان پیتر منتقد دیگری که در خدمت ساندی تایمز است اظهار می دارد که برخلاف همتایان اروپاییش با نیازهای مخاطب آشنا بوده و بر این نکته تاکید می کند که باید از به کار بردن واژگان تخصصی و گنگ پرهیز نموده و متن را هرچه بیشتر مطابق با ذائقه مخاطب نوشت. با این وجود مقایسه نقد بریتانیا با آمریکا در این حوزه اصلا قابل قیاس نمی باشد و نوع کلام و نگارشی که منتقد آمریکایی برای جلب توجه خواننده دارد با نسخه انگلیسی تفاوتی بنیادین و بزرگ دارد. 
بیان این قضیه ما را به این نکته می رساند که منتقد انگلیسی راه سومی را برای خود برگزیده 
است که راه حلی میانی بین نسخه آمریکایی و اروپایی می باشد. بدین معنا که از خصیصه های 
مطبوعات هر دو قاره بهره گرفته و با ترکیب آن دو با فرهنگ محلی خود نوع جدیدی از سبک 
انتقاد را که منحصر به انگلستان می باشد را خلق کرده است. شاید بدین خاطر است که نقدی که 
از شبه جزیره انگلستان بیرون می آید به زبان عامه نزدیک تر بوده و به اصطلاح خاکی تر 
است. 
کیت بیست این روان بودن متن و قابل فهم بودن آن را یک امتیاز بزرگ می داند و ترکیب ذائقه 
انگلیسی با نقد را مسبب این امر. مایکل بلینگتون از گاردین نیز همین عقیده را دارد و نوع 
نگارش آکادمیک نقد را مناسب و درست نمی داند. مایکل فرانسویان و آلمان ها را بیش از حد 
مقید به اصول دانسته و منتقد انگلیسی را فردی عملگرا و واقع گرا در این عرصه می داند. البته 
این بدین معنا نیست که منتقد بریتانیایی کم اطلاع از اصول نگارش و نقد است. بررسی رابطه 
بین منتقد و خواننده نیز خالی از لطف نمی باشد. نوع مکاتبه ای که بین منتقد و مخاطبانش 
جریان دارد بیشتر به مکاتبات بین دو دوست است که از سلایق یکدیگر خبر دارند و برای 
مکالمه از واژه های نامانوس و بیگانه پرهیز می کنند. شاید این تعامل مثبت است که در نهایت 
منجر به ساده شدن سبک نگارش در این جزیره شده است. شاتل ورف از فاینشامل تامیز منتقد را 
شخصی می داند که در بیان نظریاتش صریح و ثابت قدم است و با استدلال و دلایل محکم می 
تواند نظر خود را اثبات کند. روزنامه ها و مجلات مرتبط با نقد در انگلستان همچنین این 
فرصت را به خوانندگان خود می دهند که نظرات و سوالاتشان را مطرح کنند چرا که این امر به 
منتقد کمک می کند تا موج غالب و سلایق روز را شناسایی کرده و به موازات آن پیش رود. از 
طرف دیگر قدرت بیان قوی منتقد انگلیسی و قابلیت وی در توصیف وقایعی که بر روی سن رخ 
می دهد وی را از منتقدان دیگر کشورها متمایز ساخته و وی را در جایگاهی بالنسبه ممتاز قرار 
می دهد. 
این نوع نگرش نه تنها باب طبع خواننده عادیست بلکه دست اندرکاران و مخاطبانی را که در 
حوزه تئاتر حرفه ای محسوب می شوند را نیز راضی نگاه می دارد. پیتر ویلکینر (تهیه کننده ) 
اظهار می دارد که وقتی پس از اجرای نمایش روزنامه ها را می خواند مقالات آنها دقیقا 
توصیفی دقیق از صحنه تئاتر است و هیچ گونه کمی و کاستی در آن دیده نمی شود. و این خود 
نوعی انگیزه را در مخاطب پدید می آورد و وی را به دیدن نمایش تشویق می کند. مت ولف 
منتقد آمریکایی که نزدیک به یک دهه در انگلستان به کار مشغول بوده است می گوید که یک نقد 
انگلیسی دارای این خاصیت است که حتی پس از دیدن نمایش می توان آن را خواند و نکات و 
زوایای پنهان نمایش را در آن کشف نمود. این رویه و نوع نگارش جذاب فقط مختص به 
روزنامه های و مجلات پایتخت نبوده و تمامی رسانه های مکتوب در مقیاس ملی از این شیوه 
پیروی می کنند. نتیجه این امر هرچه که باشد وزنه را به سود منتقد بریتانیایی چرخانده و وی را 
تا حدود زیادی موفق تر از همکاران اروپایی و آمریکایی کرده است. این خود نشانگر شکاف 
نسبتا عظیمی است که بین دو دیدگاه اروپایی و آمریکایی موجود است و هر روز نیز در عرصه 
های مختلف در ایالات متحده موفقییت، هدف اولیه هر کاری است و نقد و منتقد را نمی توان از 
این امر مستثنی نمود. در تضاد با این دیدگاه در بریتانیا موفقیت در حوزه تئاتر و نقد و بالکل 
هنر هدف نهایی محسوب نمی شود و به هنر به عنوان یک ذات سیال که دائما در حال تکامل 
است نگاه می شود. بنابراین در این پروسه تکاملی شکست امری طبیعی محسوب می شود که 
درجهت بهینه سازی کیفیت کار هنری در آینده به کار گرفته می شود. شاید بدین خاطر باشد که 
در بریتانیا منتقدان مادام العمر در این شغل باقی مانده و به جزیی از نمایش و امور تئاتر تبدیل 
می شوند. این دو المان مکمل یکدیگر بوده و منتقدین به صورت دائمی درگیر با امور تئاتر و 
جزییات آن هستند که به نظر منتقد آمریکایی ممکن است بی اهمیت تلقی شود. کتی میچل بهترین 
منتقدان را آنانی می داند که تئاتر را به صورت ممتد و سریالی دنبال می کنند و تقریبا هیچ 
نمایشی را از دست نمی دهند. به گفته وی برخی 20 یا 30 سال است که دست بقلم هستند و 
بنابراین با تاریخ نمایش ها ی عصر خود و سیر تحول آن کاملا آشنایی دارند. امری که بندرت 
در آمریکا و حتی دیگر کشورها دیده می شود. 
در بریتانیا منتقد به آثار هنری خالقان هنر احترام گذارده و با این وجود هیچگاه کارگردانان و یا 
بازیگران را به عرش اعلا نمی برند و یا برعکس آنها را خار و خفیف نمی کنند. این تعادل و 
میانه روی نوعی تعامل مثبت بین جامعه هنری و منتقدان ایجاد کرده است که به پیشرفت دو 
طرف کمک شایانی نموده است. منتقدان بریتانیایی بیشر خود را با اصول تئاتر درگیر می بینند 
تا دست اندرکاران آن و هدف آنان نوشتن نقدی است که بتواند تکامل تدریجی هنر نمایش را 
تسریع بخشد و به هیچ وجه به تئاتر از جنبه شخصی نگاه نمی کنند. این بینش و دید حرفه ای 
تضاد و اختلاف بین دو گروه منتقد و دست اندرکار تئاتر را به حداقل ممکنه رسانده زیرا به 
طور مثال کارگردان نمایش می داند که نقد یک منتقد شخصی نبوده و به هیچ وجه در حدمت 
تخریب وجهه وی نمی باشد بلکه اگر انتقادی نیز مطرح شده است کاملا بر اساس اصول و 
دیدگاه های حرفه ای نقد بوده است. البته این به هیچ وجه بدین معنا نیست که منتقد بریتانیایی 
کمتر از همتایان آمریکایی خود دغدغه تئاتر و مسیری که آن را می پیماید دارد بلکه نشانگر این 
واقعیت است که نگرش بین این دو با وجود نکات مشترک بسیار تفاوت های بنیادین داشته و در 
نتیجه در نقد آنان نیز اثر می گذارد. تفاوت بنیادین دیگری که غالبا به آن اشاره می شود نوع 
پوشش خبری مربوط به تئاتر می باشد. در شبه جزیره انگلستان منتقد به جنبه های بصری 
نمایش کمتر توجه نشان داده و بیشتر به مفهوم آن و پیامی که برای مخاطب دارد می پردازد 
گرچه منتقد به خصوص از نوع آمریکایی آن که دیدگاهش نیز تحت تاثیر زرق و برق هالیوود 
( قرار دارد بیشتر به ظاهر امر می پردازد تا مفهوم. سالها پیش کنف تینان در مقاله ای ( 1962 
درباره توجه بیش از حد برخی از منتقدان به ظاهر در هنرهای نمایشی هشدار داده بود. در سال 
1966 یعنی قریب به 30 سال پس از هشدار وی مایکل بلینگتون نیز همان مساله را مطرح می 
سازد و به نظر می رسد که توجه به ظاهر و دکوراسیون امری رایج گشتند و به صورت نوعی 
اپیدمی منتقدان تئاتر را نیز تحت تاثیر قرار داده است. با این وجود به دلیل تفاوت دیدگاه های 
شبه لیبرال خود از قلم و نقد به عنوان ابزاری برای آگاه نمودن جامعه استفاده می کند و ملزوما 
از آن در راه بهینه سازی تئاتر بهره نمی برد. این حالت و گرایش آرمانی در بین منتقدان 
انگلیسی دیده نمی شود. آنان وفاداری به اصول حرفه ای کار و دیسیپلینهای موجود را یک اصل 
دانسته و هرگونه انحرافی گناهی نابخشودنی می دانند. آمریکایی ها بیشتر تحت تاثیر پروسه 
جهانی شدن قرار گرفته اند و منتقدان نیز از این امر مستثنی نیستند. منتقد آمریکایی که در 
نیویورک یا سان فرانسیسکو قلم می زند نگاهی جهانی دارد. از طرف دیگر یک منتقد انگلیسی 
هنوز نگرش سنتی و محلی خود را حفظ کرده است و آثار این امر را در نوشته های او می توان 
دید. این تفاوت ها نشان از طرز نگرش متفاوت دو جامعه مختلف با دو فرهنگ متفاوت دارد که 
در حوزه هنر نشان از طرز نگرش متفاوت دو جامعه مختلف با دو فرهنگ متفاوت دارد که در 
حوزه هنر و نقد عیان شده و تفاوت بنیادین بین دو ملت را به تصویر می کشد. 
منتقد آمریکایی از تکنیک جار و جنجال استفاده نموده و با خلق هیاهوی کاذب سعی در جذب 
مخاطب دارد. در صورتی که نسخه انگلیسی آن را با ایما و اشاره و استفاده از ظرافتهای موجود 
در سیستم نگارش نقد سعی می کند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و وی را به مسیری هدایت 
کند که مد نظرش است. در آخر شاید یکی از مهمترین عوامل در شکوفایی نقد به شیوه انگلیسی 
را درچند صدایی و تکثر آن می توان یافت. منتقد انگلیسی از انحصار گرایی موجود در 
مطبوعات آمریکایی به دور است و این آزادی عمل به وی اجازه می دهد بدور از فشارهای 
نظرات خود را آنطور که تمایل دارد بیان کند نه آنطور که سردبیران می خواهند. همان طور که 
کارگردان تئاتر سرریچارد آیر بیان می کند انگلستان و منتقدان آن دارای این فرصت بوده اند که 
از این فضای فرهنگی و مناسب نشو و نمو تئاتر نهایت بهره را ببرند و این نکته قوت و تمایز 
آن می باشد. 
• این متن بخشی از کتاب نقد تئاتر به سبک انگلیسی می باشد که در سال 1999 توسط نشر یونیورسیتی 
پرس به قلم کلیمنت اچریدسکی به چاپ رسید نویسنده این متن در همان سال برنده جایزه بهترین منتقد تئاتر از 
انجمن هنرمندان بلغارستان گردید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد