نمایشنامه ایرانیان اثر اِشیل (اسخولوس) تنها جزء باقیمانده (جزء دوم) از یک تراژدی چهار بخشی است که در سال 472 قبل از میلاد به صحنه نمایش آمده است. اگر بپرسند چرا سه قسمت دیگر باقی نمانده و این قسمت محفوظ مانده است نمی توان استحکام هنری و استواری تکنیکی اثر را دلیل آن دانست چنانکه بسیاری از منتقدان در طی قریب به دو هزار و پانصد سالی که از نوشته شدن ایرانیان می گذرد گفته اند نمایشنامه ایرانیان یک تراژدی حقیقی نیست.
ادامه مطلب ...اینجا شب است٬ یک شب نوئل. در قلعه کوچک من همه سپاهیان بی سلاح خفته اند.
نه برادر و نه خواهر تو و حتی مادرت ، بزحمت توانستم بی اینکه این پرندگان خفته را بیدار کنم ، خودم را به این اتاق کوچک نیمه روشن٬ به این اتاق انتظار پیش از مرگ برسانم . من از تولیسدورم، خیلی دور...... اما چشمانم کور باد ،اگر یک لحظه تصویر تو را از چشمان من دور کنند.
تصویر تو آنجا روی میز هست . تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست. اما تو کجایی؟ آنجا در پاریس افسونگر بر روی آن صحنه پر شکوه "شانزلیزه" میرقصی . این را میدانم و چنانست که گویی در این سکوت شبانگاهی ٬ آهنگ قدمهایت را می شنوم و در این ظلمات زمستانی٬ برق ستارگان چشمانت را می بینم.
شنیده ام نقش تو در نمایش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ایرانی است که اسیر خان تاتار شده است. شاهزاده خانم باش و برقص. ستاره باش و بدرخش .اما اگر قهقهه تحسین آمیز تماشاگران و ...
تقدیم به روح تمامی شهیدان انقلاب اسلامی و هشت سال حماسه ی ایثار
بالاخص پدر شهید خویش
نمایش نامه
نجوا باخاک
صحنه:
منطقه تفحص و زنی که مویه کنان به دنبال جسد همسرش در لابه لای خاک ها می گردد.
(صحنه نور می گیرد. زن بر روی زمین نشسته است ، زمین را می کاود و تکه ای استخوان پیدا می کندو مشغول حرف زدن با آن می شود.)
حتم دارم این یک پاره استخوان نیست. درسته که یه لایه خاک روی اون نشسته و وقتی تمیزش می کنم ، پاک می شه و سفید ، و اگه بخوام ذره ای فشارش بدم تو دستام از هم می پاشه ، اما می دونم که این یه پاره استخوان نیست...
ادامه مطلب ...از : مجید امرایی - هملت شخصیت محوری نمایشنامه ماندگار " ویلیام شکسپیر " پیش از اجرای صحنه معروف " تله موش " که به قصد رسوایی عموی جنایت کارش " گلادیوس " و با حضور گروهی بازیگر قصد برملا کردن نقشه قتل پدر را دارد چنین می گوید : " بازیگران نمىتوانند رازى را پنهان دارند ، همه را خواهند گفت " و این جمله بیانگر این واقعیت است که نمایش راهی مناسب برای تخلیه درونیات انسانی و رسیدن به اصل واقیت است و صحنه محلی برای راست گویی و افتادن همه پرده ها است و این را شکسپیر از زبان یکی از شخصیت های نمایش اش یعنی هملت می گوید واین یک صحنه نمایش درمانی است ...
ادامه مطلب ...از :مجید امرایی - روان نمایشگری یا نمایش درمانی به افراد اجازه میدهد تا از قوه تخیل و توان انگارهزایی خود به عنوان پایه و اساس اجرای نمایش بهره ببرند. استفاده از این قوه و توانایی به بهترین شکل، ظرفیت فرد را برای حضوردر دنیایی که بزرگتر از زندگی است اثبات میکند. به گفته مورنو خیالزایی یک عنصر اساسی در هنر به طور عام و در اجراهای نمایشی به طور خاص است. فردی که در جلسات روان تماشا حاضر میشود نه تنها میتواند صحنههای واقعی زندگیاش را بازنمایی و بازی کند بلکه تشویق میشود تاصحنههایی را که هرگز اتفاق نیفتادهاند، هرگز اتفاق نخواهند افتاد یا اصلاً نمیتوانند اتفاق بیفتد نیز بازی کند و به تصویر بکشد...
ادامه مطلب ...